عکاسی از شهر سوخته

دیدن دگر آموز و ندیدن دگر آموز

"مرگ از رگ گردن به شما نزدیک‌تر است" این را کرونا می‌گوید؛ دوره‌گردِ خستگی‌ناپذیرِ نامرئی‌یی که در کوچه‌ها و خیابان‌ها و اندام‌های ما می‌چرخد و با فریاد خاموش خود چیزهایی را تکرار می‌کند. کرونا در ریه‌های پدربزرگم قدم زده است. شاید در لحظه‌های آخر آن حرف را در گوش او هم گفته است. از خلوتی گورستان به شلوغی شهر برمی‌گردم. انگار نه انگار دوره‌گرد مشغول گشتن در کوچه‌ها و خیابان‌ها و اندام‌های ماست.

 

جواد خوانساری

برای لمس سپیدارها

برای فاتحه‌خواندن در باران

دلم برای سنگِ برادرم تنگ شده است

 

 فکر می‌کنم با دست‌هایم

در را گشوده‌ام

فکر می‌کنم با دست‌هایم

به کوچه رفته‌ام

و گربه‌ای را نوازش کرده‌ام

بلند می‌شوم

فکرهایم را زیر آب می‌شویم

 

سی ثانیه کافی‌ست

برای شستن آلوده‌ترین دست‌ها

سی ثانیه کافی‌ست

من اما ادامه می‌دهم به سابیدن

تا به استخوان برسم

 

-خاطرات به مغز استخوان چسبیده‌اند-

 

نخستین‌بار که تکه‌ای نان را

از پیاده‌راه برداشتم و بوسیدم و یک گوشه گذاشتم

از دبستان برمی‌گشتم

 

 در بیست سالگی از صحرا

آن گلِ آبی را چیدم

به خوابگاه بردم

 

سی ساله بودم

که صخره‌ای را در آغوش گرفتم

و معنای فرسودن را فهمیدم

 

حالا که الکل از زخم‌ها

 به خون رخنه کرده است

می‌ترسم از جنون

از صبح و از نان

که بوی صابون گرفته‌اند

و از دستکش‌ها

که پوستِ دستم شده‌اند

 

۹ فروردین ۹۹
اصفهان

جواد خوانساری

سالی که نکوست از بهارش پیداست، و بهار امسال نه فقط برای ما ایرانی‌ها که برای کل مردم دنیا چندان نکو نیست. دست‌کم تا الان که نبوده است.

یک ویروس میکروسکپی، درها را به روی ما بسته، ما را به مبل‌هایمان چارمیخ کرده، کنترل تلوزیون و زندگی‌مان را از دست ما گرفته و مجبورمان کرده است به تماشای اخبار هولناک سرایتش از سرزمینی به سرزمین دیگر و تماشای لحظه به لحظه‌ی شمار قربانیانش.

درختان شکوفه داده‌اند. گل‌ها با هزار رنگ دلفریب شکفته‌اند. بهار آمده است. صدای آواز گنجشک‌ها به گوش می‌رسد.

ما به خانه‌هایمان چارمیخ شده‌ایم. ما ترسیده‌ایم. خیلی ترسیده‌ایم. اما کافی‌ست بپذیریم سالی که نکو نیست می‌تواند نکو باشد. به ما «فرصتی برای دیدن» عطا شده است.

مثلاً خود من پرده‌ها را کنار زده‌ام و پنجره‌ها را وا کرده‌ام و چشم‌هایم را دوخته‌ام به ابرها؛ مسافرانی که از دریاهای دور می‌آیند و به دوردست‌ها می‌روند. چرا که به قول روبرتو خوارُز: «نگاه‌کردن و چشم‌دوختن مستی‌آور است.»

می‌دانم دیر یا زود دوباره به روال عادی زندگی برخواهم گشت. و دوباره همه چیز را فراموش خواهم کرد. حتا این روزهای دشوار قرنطینه‌گی را فراموش خواهم کرد. اما محال است ابرهای امروز را فراموش کنم. محال است آسمان هفتم فرودینِ نود و نه اصفهان را فراموش کنم.

جواد خوانساری

نخستین‌بار این متن را به عنوان پاسخِ تمرین یکی از درس‌های متمم نوشتم و اکنون با اندکی ویرایش آن را به شکل پاره‌نوشته در این‌جا بازنشر می‌کنم.

کرونا

تا لحظه‌ی نگارش این نوشته، پای #کرونا این مهمان ناخوانده‌ی نازیبایِ نامبارک به بیش از ۱۶۰ کشور باز شده است. اکنون از شرق تا غرب، و از شمال تا جنوب، مردمِ تمام طبقاتِ تمام کشورهای فقیر و غنیِ دنیا درگیر کرونا هستند.

کرونا بدل به رویدادی عالم‌گیر شده و برای همه‌ی ما «چالشِ یکسان و دشوار مرگ» را به همراه آورده است. فرقی نمی‌کند در ووهان باشی یا قم، لائیک باشی یا مسلمان، ساکن هرات باشی یا سانفرانسیکو، نماینده‌ی پارلمان و معاون وزیر باشی یا دستفروشی در متروی تهران، کافی است مستعد باشی تا کرونا این «ویروس دموکراتیک»، کار تو را یکسره کند. و استعداد ابتلا به کرونا بیش از آن‌که به نقص سلامت جسمانی ما ربط داشته باشد، محصول فقدان قوه‌ی تفکر سیستمی و نداشتن مدل ذهنی منسجم در برخورد با چنین رویداد فراگیری است.

ما تماشاچیان فیلم تراژیکی هستیم که در سینمایی به وسعت دنیا، با هزاران هزار مخاطب در حال نمایش است. و نکته‌ی با اهمیت این است که رویدادِ واحد کرونا در ذهن همه‌ی ما یک سوال مشابه برنمی‌انگیزد. و این‌جاست که تفاوتِ در مدل‌های ذهنی فردی و جمعی، مسیرهای متفاوتی برای مواجهه با این پدیده ایجاد می‌کند.

اگر بتوان به کرونا آن‌گونه که هست و نه آن‌گونه که ما دوست داریم باشد نگاه کرد، این ویروسِ مخوف ذره‌بینی، درس‌های فراوانی برایمان دارد. برای نمونه کافی‌ست به تفاوت برخورد کشورهای درگیر با این ویروسِ سمج توجه کنیم. چین از همان ابتدا سیاست قرنطینه‌ی سفت و سخت را در پیش می‌گیرد. تایوان بدون قرنطینه‌ی گسترده و در مراحل اولیه موفق به کنترل کرونا می‌شود. ایتالیا با تعلل و تأخیر رو به قرنطینه می‌آورد. و کشوری هم بدون داشتن یک مدل ذهنی منسجم و استراتژیک بسنده می‌کند به گفتن شعارِ #ما-کرونا-را-شکست-می‌دهیم.

به نظر می‌رسد کشورهایی که در مقابله با این ویروس از دیگران پیشی گرفته‌اند، به واسطه‌ی مدل ذهنی متفاوت، در مواجهه با وضعیت کرونا که برای دیگران هم روی داده‌ است، سوال‌های متفاوتی پرسیده‌اند و طبیعتاً به پاسخ‌های متفاوتی هم دست پیدا کرده‌اند.

و در انتها باید اشاره کنم به خبر خوبی که لابه‌لای اخبار تلخ این روزها مخابره شد:‌ «کمیسیون ملی بهداشت چین امروز پنجشنبه (۲۹ اسفند ۹۸ / ۱۹ مارس ۲۰۲۰) اعلام کرد در ۲۴ ساعت گذشته هیچ مورد تازه‌ای از ابتلا به ویروس کرونا در داخل خاک چین ثبت نشده است.

جواد خوانساری

این روزها که تب جهان از سرایت ویروس کرونا بالا رفته است.

این روزها که اضطراب و ترس به جان‌ آدم‌ها شبیخون زده است.

این روزها که انسان محتکر، گرگ انسانِ بیمار است.

این روزها که دست‌ها و دهان‌ها پوشیده‌تر از همیشه است.

این روزها آیا مناسب‌ترین زمان برای قرنطینه‌شدن در خویش نیست؟

جواد خوانساری