عکاسی از شهر سوخته

دیدن دگر آموز و ندیدن دگر آموز

دارم گرگ می‌شوم

یک گرگ تدریجی

که پوست گوسفندی‌اش را

از درون پاره کرده است

.

ماه گذشته از زیر ناخن‌هایم

پنجه‌هایی از فولاد جوانه زد

که تمام ناخن‌گیرها را تباه کرد

.

دیشب مسواک که می‌زدم

در آینه دیدم

جای دندان‌های آسیاب

چاقو روییده است

.

و صدایم که زمانی

زیبایی زن‌ها را آواز می‌خواند

ذره‌ذره به زوزه تبدیل شده است

.

من از صورت خونی اطرافیان‌ام

دانستم که گرگ شده‌ام

نه از این گرگ‌های استعاری

که اشاره دارند به چیز دیگری

جواد خوانساری