عکاسی از شهر سوخته

دیدن دگر آموز و ندیدن دگر آموز

تاریخ تاریکی من

۱۴۰۳/۰۲/۱۰

نه از سنگ

نه از چوب

نه حتا از نور

من از دور

خدایی ساختم

...

من با دست‌های سرد کودکی‌ام

در خانه‌ی تاریک

خدایی ساختم از واژه

مجسمه‌ای از کاغذ و جوهر

...

من خانه را آتش زدم

که دست‌هایم گرم شود

و نمی‌دانستم خدای دور

فقط بلد است مثل ستاره‌ها سوسو بزند

اما بلد نیست بلند شود از تختش

تا دست‌های ترسیده‌ی یک کودک پایین بیاید

...

حالا نه آب

نه خاک

نه حتا مرگ

هیچ‌یک نمی‌توانند

زبانه‌های این آتشِ تاریک را

از دست‌هایم پاک کنند.

جواد خوانساری