عکاسی از شهر سوخته

دیدن دگر آموز و ندیدن دگر آموز

سی و هفتمین فوت

۱۴۰۱/۰۹/۲۰

از اولین شمع

تا شمع سی و هفتم

از بی‌زبانی نخستین سالِ زندگی

تا بی‌زبانی سی‌ و هفت سالگی

دهانم فقط فوت کردن بلد بود

می‌خواستم داد بزنم تولد چیست؟

گفتند فوت کن

می‌خواستم در سکوت گریه کنم

گفتند بلند بخند

سی و هفت بار به صورت مرگ فوت کرده‌ام

سی و هفت بار به چشم‌های شعله‌ورش

اما هنوز روشن است

دهان خسته‌ی بعد از فوت را می‌بندم

و سعی می‌کنم

یک لبخندِ سی و هفت ساله‌ی طبیعی را

نشان دوربین‌ها بدهم

برچسب‌ها: تولد، جواد خوانساری، شعر
جواد خوانساری