عکاسی از شهر سوخته

دیدن دگر آموز و ندیدن دگر آموز

ایستاده‌ام در شلوغ‌ترین نقطه‌ی چهارباغ

در زیر شاخه‌های انبوه از شکوفه و زنبور

به تمام شدن زمستان گوش می‌کنم

 

ایستادن بسیار

فراموشی می‌آورد

و تیغ‌هایی در قلب می‌رویاند

که به خاطرات محو هم رحم نمی‌کنند

 

بُریده‌ام

از آدم‌ها

حتا از سایه‌ام

بُریده‌ام

و در فضای خالی نبودنم

بادهای اسفند و کلاغ‌های بی‌لانه سُکنا کرده‌اند

 

یکی از فواید فراموشی

روییدن از میان سنگ و

درختیدن است

در جایی که هیچ نور و آبی نیست

جواد خوانساری