منم مثل تو گم شدم
۱۴۰۰/۰۲/۳۱حالا که تو دقیقههای آخر دارم به ابتدای اردیبهشت نگاه میکنم احساس میکنم یه سالِ پُر فراز و نشیب رو پشت سر گذاشتم. نمیدونم چرا؟ اما احساس میکنم زمان مثل غریبهای ناآشنا تو کوچه پسکوچههای اردیبهشت گم شده. هرچی فریاد میزنم: از این طرف! از این طرف! صدامو نمیشنوه. فرصت زیادی نمونده. باید یه کاری کنم. دوتا خط موازیِ بلند میشکم روی تقویم و جابهجا به هم وصلشون میکنم؛ یه نردبون واسه بیرون آوردنِ زمان.
آهای زمان گمشده! بالا رو نگاه کن. من اینجام. دستتو بگیر به لبهی نردبون و از پلهها بالا بیا. نترس! دست منو بگیر. منم مثل تو گم شدم.
جواد خوانساری