عکاسی از شهر سوخته

دیدن دگر آموز و ندیدن دگر آموز

نه فقط در عکس‌ها
که در صورت‌ها
ما همه شبیه هم هستیم
مشتی بی‌صدای بی‌نام
محبوس در آتشی سرد
تفاوت ما در تقلای ماست
مثلاً خودِ کودکی من سنجابی‌ست بازیگوش
که از سایه‌ای به سایه‌ای جست می‌زند
خودِ شاعر او روباهی‌ست سربه‌زیر
پنهان پسِ سپیدارها
و ناخودآگاه تو کلاغ پیری‌ست
نشسته بر سرشاخه‌های عور
با منقار بسته قار قار می‌کند
چه‌قدر می‌ترسم از سی و چهارسالگی
وقتی باید میان همین دودها بگذرد
و صدایی ترس‌خورده در سرها می‌گوید
نترسید
نترسید
ما همه شبیه هم هستیم

برچسب‌ها: جواد خوانساری، تولد
جواد خوانساری